حرفهایی برای نگفتن
هر کس توتمی دارد توتم من قلم من است
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
موضوع انشا:میخواهید چه کاره بشوید؟ معلم.....و اعتراف می کنم از همه تکان دهنده تر انشائ یک دختر 10 ساله بود که نوشته بود: " می خواهم فـا.حـشــه بشوم " . شاید اولین باراست که یک دختر بچه ده ساله چنین شغلی را انتخاب کرده است... از متن انشاء: ..... خوب نمی دانم که فـا.حـشــه هاچه کار می کنند ولی به نظرم شغلخوبی است. خانم همسایه ما فـا.حـشــه است .این رامامان گفت . تا پارسال دلم می خواستمثلمادرم پرستار بشوم . پدرم همیشهمخالف است . حتی مامان هم دیگر کارنمی کند .منهم پشیمان شدم . شاید اگر مامان هممثل خانم همسایه بشود بهتر باشد اوهمیشهمرتب است . ناخن هایش لاک دارند وهمیشه لباس های قشنگ می پوشد . ولیمامانهمیشه معمولی است. مامان خانم همسایه را دوست ندارد. بابا هم پیش مامان می گوید خانم خوبی نیست. ولی یک بار که از مدرسه بر می گشتمبابا از خانه آن خانم بیرون آمد. گفت ازشسوال کاری داشته . بابای من ساختمان می سازد . مهندس است . ازشپرسیدم یعنیفـا.حـشــه ها هم کارشان شبیه مهندسهای ساختمان است ؟ خانم همسایه هنوز دم در بود. فقط کله اش را می دیدم . بابا یکیزد در گوشم ولی جوابم را نداد . منکهنفهمیدم چرا کتکم زد . بعد من رافرستاد تو و در را بست. ... من برای این دوست دارم فـا.حـشــهبشوم چون فکر می کنم آدم های مهمیهستند. مامان همیشه می گوید که مردها بهزن ها احترام نمی گذراند .ولی مردها همیشه بهخانم همسایه احترام می گذارندمثلا همین بابای من . زن ها همهمیشه با تعجبنگاهش می کنند ، شاید حسودی شان میشود چون مامانم می گوید زنها خیلیبه همحسودی می کنند . خانم همسایه خیلیآدم مهمی است . آدم های زیادی بهخانه اش میآیند . همه شان مرد هستند . برای منخیلی عجیب است که یک زن رئیس اینهمه مردباشد. بعضی هایشان چند بار می آیند. بعضی وقت ها هم این قدر سرش شلوغاست که جلسههایش را آخر شب ها تو خانه اشبرگزار می کند . همکار هایش اینقدردوستش دارندکه برایش تولد گرفتند . من پشت دربودم که یکی از آنها بهش گفت تولدتمبارک. بابا می خواست من را ببرد پارک ،بهش گفتم امروز تولد خانم همسایهاست . گفت میدانم . آن روز من تصمیم گرفتمفـا.حـشــه بشوم چون بابا تولد مامان راهیچ وقت یادشنمی ماند. تازه خانم همسایه خیلی پول در میآورد . زود زود ماشین هایش را عوضمی کند. فکر کنم چند تا هم راننده داشتهباشد که می آیند دنبالش . این ور وآن ور میبرند ... من هنوز با مامان و باباراجع به این موضوع صحبت نکردم. امیدوارمبابا مثل کار مامان با کار من هممخالفت نکند" ..... سلام جعفر ممنونم ازت که اومدی تو وبلاگم اگه دوست داری میتونم برا خودت هم وبلاگ درست کنم هم اینکه بت یاد بدم که چطور میشه وبلاگ ساخت
طراح : صـ♥ـدفــ |